ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
حال فرض کنید استاد دانشگاه هستید و به خاطر روند زمانبر و خستهکننده چاپ کتاب توسط انتشارات خود دانشگاه، کتاب را با هزینه خودتان چاپ کردهاید. حالا شما میمانید و مثلاً ۱۰۰۰ جلد کتاب. چند تایی از آنها را امضا میکنید و به خانواده، دوستان و همکارانتان هدیه میدهید؛ اما با بقیه آنها چکار میکنید؟
به طور طبیعی اولین راهحلی که برای فروش کتابها به ذهنتان میرسد، معرفی کتاب به عنوان منبع یک یا چند تا از کلاسهایتان است. در واقع با این کار، دانشجویانتان را تشویق یا مجبور میکنید که کتابتان را بخرند؛ اما آیا این کار از لحاظ اخلاقی درست است؟ آیا دانشگاههای ما قوانین و شرایطی برای این کار دارند؟
بدون شک جواب هر کسی به این سوال، «خیر» است؛ چون نوعی سوءاستفاده از موقعیت شغلی به حساب میآید. در واقع با این کار، دانشجو مجبور میشود با وجود عدم رضایت قلبی، هزینهای را بابت خرید کتاب پرداخت کند. علاوه بر این، اگر قیمت کتاب یا تعداد دانشجویان، بالا باشد یا درس، درس تخصصی نباشد، غیراخلاقی بودن کار، بیشتر جلوه میکند.
غیراخلاقی بودن معرفی کتاب خودتان به عنوان منبع درس، زمانی بیشتر جلوه پیدا میکند که خودتان مالک انتشارات بوده باشید. این حالت، خیلی وحشتناک به نظر میرسد؛ چون در این حالت، کنترل کامل روی قیمت کتاب دارید و تمام سود کتاب مال خود شما خواهد بود و بنابراین به «پول پارو کردن» متهم خواهید شد.
تا آنجایی که من پرس و جو کردهام، متاسفانه در دانشگاههای کشورمان قوانین یا شرایطی برای این کار وجود ندارد. به عبارت دیگر، هر استادی میتواند خیلی راحت به دانشجویانش بگوید که این ترم، کتاب جدید خودش را تدریس میکند و همه باید اصل کتاب (نه نسخه کپیشده) را تهیه کنند. درست است که با این کار، با توجه به تعداد دانشجویان در کلاس، فقط ۳۰ تا ۴۰ جلد از آن ۱۰۰۰ جلد به فروش میرود، اما متاسفانه بعضی از استادان از انجام این کار هم دریغ نمیکنند.
به نظر میرسد در صورت وجود بعضی از شرایط، این کار، نه تنها غیراخلاقی نیست، بلکه میتواند عامل هیجان، بهبود روند یادگیری و تشویق دانشجویان باشد. با جستجو در اینترنت، با این شرایط در دانشگاههای خارجی برخوردم که در ادامه این نوشته بیان میشوند.
در بعضی از دانشگاههای آمریکا، استاد برای معرفی کتاب خود به عنوان منبع درس، باید از مسئولان دپارتمان یا دانشگاه اجازه بگیرد. در بعضی دیگر از دانشگاهها، باید سود خالص حاصل از فروش کتاب، به دانشگاه پرداخت شود؛ البته دانشگاههای خصوصی در این مورد، انعطافپذیر هستند. در این دانشگاهها به نظر نمیرسد که کسی نسبت به معرفی کتاب یک استاد به عنوان منبع درس، زیاد حساسیت نشان بدهد؛ مگر اینکه قیمت کتاب بسیار بالا یا تعداد دانشجویان کلاس، زیاد باشد.
در کشوری مثل آلمان، استادان جزوههایشان را به صورت پرینتشده منتشر میکنند. سود حاصل از این فروش، به استادان تعلق نمیگیرد؛ بلکه به گروه تحقیقاتی استادان تعلق میگیرد. این پول برای اهداف مختلفی مثل پرداخت هزینه کلاسهای فوق برنامه هزینه میشود. به نظر میرسد این کار، یک توافق منطقی باشد؛ چون کسی به طور شخصی از آن سود نمیبرد. به علاوه سود حاصل از فروش جزوهها دوباره خرج آموزش بهتر خود دانشجویان میشود.
اگر از طرف ناشر اجازه داشته باشید که نسخههایی به تعداد دانشجویان را به قیمت تمامشده (نه قیمت پشت جلد) یا کاملاً رایگان در اختیار آنها بگذارید، بهتر است این کار را انجان دهید. در غیر این صورت، باعث متهم شدنتان به سوءاستفاده از موقعیتتان برای فروش کتابتان خواهد شد.
ایده دیگر این است که چند نسخه از کتاب را به کتابخانه دانشگاه اهدا کنید تا دانشجویان بتوانند بدون نیاز به خرید کتاب، این نسخهها را به امانت بگیرند و استفاده کنند.
راه دیگر برای متهم نشدن به سوءاستفاده این است که نسخه الکترونیکی پیش از چاپ (preprint) یا نسخه پیدیاف کتاب را با کسر کردن هزینه چاپ آن در اختیار دانشجویان قرار بدهید؛ البته این کار باید با اجازه ناشر کتاب صورت گیرد. نباید فراموش کرد که در این حالت باید دانشجویان توجیه شوند که نسخه پیدیاف را روی اینترنت منتشر نکنند.
کار دیگری که میتوان انجام داد، این است که سود حاصل از فروش کتاب را هر ترم به عنوان یک بورس تحصیلی به دانشجویان ممتاز اختصاص داد. با این حرکت، دانشجویان تشویق میشوند که برای دریافت این بورس، بیشتر تلاش کنند.
راه دیگر در صورت همکاری نکردن ناشر برای فروش کتاب با قیمت تمامشده به دانشجویان، این است که حساب کنید چقدر سود بابت فروش هر کتاب نصیبتان میشود و همان مقدار را به دانشجویانی که کتاب را خریدهاند، پس بدهید.
با وجود مطالب گفتهشده، در بسیاری از دانشگاههای معتبر دنیا، خیلی از استادان از کتابهای خودشان برای تدریس استفاده میکنند. دلیل این کار، آشنایی با مطالبی که نوشتهاند، نیست؛ بلکه به این خاطر است که مشهورترین و قویترین افراد در رشته خودشان هستند. در این حالت، کسی به این کار اعتراض نمیکند و در واقع، حتی دانشجویان بسیار هیجانزده میشوند که درسی را با نویسنده مشهورترین کتابها بردارند.
به طور خلاصه، اگر حس میکنید که سطح کیفی کتابی که نوشتهاید، متوسط به پایین است و مطالب چشمگیری برای گفتن ندارد، غیراخلاقی است که آن را به عنوان منبع کلاستان مشخص کنید و دانشجویان را مجبور به خرید آن بکنید؛ چون بلافاصله شما را به «فروختن کتابتان به هر قیمتی»، متهم میکنند. مطمئن باشید که در صورت معرفی کتاب، اعتبار علمیتان را نزد دانشجویان و همکارانتان در دانشکده زیر سوال میبرید.
در پایان باید دقت داشت که حتی اگر کتاب با هزینه ناشر هم چاپ شده باشد، باز تغییری در اصل موضوع ایجاد نمیشود؛ چون در صورت تجدید چاپ کتاب، باز هم حقالتألیف دریافت میکنید و بنابراین با فروش رفتن بیشتر کتاب، بیشتر سود میبرید.
متاسفانه این مشکل هم ناشی از عدم وجود یک سیستم منسجم ارزیابی و پاداش دهی (معنوی) در مراکز آموزش عالی ما و همچنین عدم خط دهی علمی و استفاده از دانش اساتید به صورت منسجم و یکپارچه است که اساتید رو وادار به چنین کاری میکنه.
یکی از اشنایان ما تعریف می کرد که ترم قبل که با چنین شرایطی روبرو شده بودند همه کلاس به اتفاق هم دیگر متحدانه از کتاب کپی تهیه کرده بودند و نخریده بودند.