دانشجویان مهندسی صنایع

دانشجویان مهندسی صنایع

Industrial Engineering Students
دانشجویان مهندسی صنایع

دانشجویان مهندسی صنایع

Industrial Engineering Students

برای رفع خستگی

روزی شیخ در جمع مریدان معمایی مطرح همی کرد که :” آن چیست که حد و مرزی ندارد، در لحظه ای از صفر تا بی نهایت و از بی نهایت تا صفر رود و گاهی منفی شود ، شیرین تر از شهد ، خنک تر از یخ ، ملیح تر از نبات است وگر درونش را بشکافی از زهرمار تلخ تر است ؟”
مریدی اجازه بخواست و گفت: یا شیخ آن چیز “آمارهای مسئولین” است.
شیخ فرمود: احسنت ! حقا که مرید برحق من باشی. حال آرزویی بگو تا آن را اجابت کنم ؟
مرید عرض کرد: یا شیخ من در طلب عرفان و تصوف همی باشم. خدا را نشانم بده.
شیخ فرمود : ابله ! خداوند که دیدنی نیست. آرزویی ممکن کن.
مرید گفت یا شیخ من فرق اخبار واقعی و طنز را چگونه بفهمم؟
شیخ دست مرید را بگرفت و فرمود: بیا تا خدا را نشانت بدهم 
پس مریدان بگریستند و جامه ها بدریدندی و سر به بیابان گذاشتندی.

نظرات 6 + ارسال نظر
ندا حقیقی شنبه 8 تیر 1392 ساعت 15:34

خیلی بامزه بود

شکوهی شنبه 8 تیر 1392 ساعت 16:17

جالب بود

علیرضا جلالی شنبه 8 تیر 1392 ساعت 20:01 http://ferdosi-toosi.blogsky.com/

قاسم جان ممنون که روحیه میدی

میثم فراست شنبه 8 تیر 1392 ساعت 21:29

مرید گفت یا شیخ من اقتصادسنجی را چگونه بفهمم؟
شیخ دست مرید را بگرفت و فرمود: بیا تا خدا را نشانت بدهم

طیبه زمانی رافع شنبه 8 تیر 1392 ساعت 23:11

آخرش هم من نفهمیدم رابطه این درس با اقتصاد چیه؟

هامون یکشنبه 9 تیر 1392 ساعت 08:47

بسی جالب بود.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد