ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
به مناسبت نزدیک بودن برگزاری جلسه اول کلاس اقتصادسنجی 1 بعد از گذشت حدود یک ماه از شروع کلاسها:
خبر آمد خبری در راه است
سرخوش آن دل که از آن آگاه است
شاید این دوشنبه بیاید...شاید
پرده از چهره گشاید...شاید
دست افشان...پای کوبان می روم
بر در سلطان استادان می روم
میروم بار دگر مستم کند
بیسر و بیپا و بیدستم کند
ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر
نغمهی تو از همه پر شورتر
کاش که این فاصله را کم کنی
محنت این قافله را کم کنی
ای نفست یار و مددکار ما
کی و کجا وعدهی دیدار ما
....
شرمنده دیگه بغضم اجازه ادامه شعرو نمی ده...
البته خدارحمت کنه مرحوم آقای آغاسیو
و با عرض پوزش از روحشون امیدوارم نلرزونده باشمشون
----------------
بعدا نوشته شده
... و چقدر من امشب خوشبختم...
گوشم به صدای دلشین استاد منور شد...
دیگه کم کم داشتم می رفتم که حذفش کنما... شانس اوردنننن... اعتماد به نفسو دارین ولی من هنوز به اونایی که میگن چون ما نیستیم استاد کلاس تشکیل نداده غبطه می خورم
توهم اینجورذوق شعرداشتی ومابی خبربودیم هماجان؟!!!
ممنون.
داریم کمکم همه شاعر میشیم!
البته شعر از من نیست از مرحوم آغاسیه و من تنها چند تغییر کوچیک و جایگزین کردن چند کلمه ناچیز انجام دادم
خدا وکیلی فکر کنم مرحوم یه ذره لرزیده باشه
خخخخ
قشنگ بود هما جان ممنون
سلام به همای شیطون خودم. خوبی خانم مهندس؟؟؟.شاعر بودی و من بی خبر؟؟؟؟ تو کارشناسی که از شعر و شاعری هما خبری نبود. ... مراقب خودت باش.
چطوری دخمل؟ از این طرفا؟ افتخار دادی دیگه دیگه یادت رفته مثل اینکه اون موقع ها هم ... بله
سلام
من تازه ازسفر برگشتم
خدا وکیلی دلم برای وبلاگ تنگ شده بود.
در بدو ورود یک سر زدم اینجا ببینم چه خبرها بوده است.
4 هفته که من حاضر و آماده برای کلاس بودم تشکیل نشد و این هفته که نمی توانستم بالاخره تشکیل شد. حدسم درست بود.
کلاس چه خبرها دوستان؟؟
خانم پور اسفندیانی
شعرتان عالی و به جا بود و مطلع خوبی برای شروع این درس شیرین شد!!!
راستی به جرگه شعرای وبلاگ خوش آمدید!!!!!
جرگه شعرای وبلاگو خوب اومدین اقای رادمان نژاد