ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
لازم است گاهی از مسجد، کلیسا و ... بیرون بیایی و ببینی پشت سر اعتقادت چه میبینی؟
ترس یا حقیقت؟!
لازم است گاهی از ساختمان اداره بیرون بیایی، فکر کنی که چه قدر شبیه آرزوهای نوجوانیت است؟
لازم است گاهی درختی، گلی را آب بدهی، حیوانی را نوازش
لازم است گاهی پای کامپیوترت نباشی، گوگل و ایمیل و فلان و بهمان را
بیخیال شوی، با خانوادهات دور هم بنشینید، یا گوش به درددل رفیقت بدهی و
ببینی زندگی فقط همین آهنپارهی برقی است یا نه؟!
لازم است گاهی بخشی از حقوقت را بدهی به یک انسان محتاج، تا ببینی در تقسیم عشق، در نهایت تو برندهای یا بازنده؟!
لازم است گاهی عیسی باشی، ایوب باشی، انسان باشی ببینی میشود یا نه؟!
و بالاخره لازم است گاهی از خود بیرون آمده و از فاصلهای دورتر به خودت
بنگری و از خود بپرسی که سالها سپری شد تا آن بشوم که اکنون هستم... آیا
ارزشش را داشت...؟!
زیبایی در فراتر رفتن از روزمرگیهاست...
متن قابل تاملیه آقای وفایی.
اقای وفایی عزیز متن شما آدم رو میبره توی فکر ، واقعا ما(بنده خودم رو عرض میکنم ) چقدر خودمون رو از فاصله دورتر نگاه میکنیم ، بقول "البر کامو" ما نسلی هستیم که درد پول دارد و ملال دل!!
چه خوب که در این مکان به غیر از درس و جزوه و ....... از این دست صحبتها هم شنیده میشه .